زندگینامه سید حسن مدرس
به نام آفریننده عشق
سید حسن مدرس (۱۲۴۹ – ۱۳۱۶ شمسی) فقیه، سیاستمدار شیعی و از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از مشروطه خواهان پرداخت.
ویژگی ها
سید حسن مدرس در سال ۱۲۴۹ شمسب در روستای سرابه، از توابع شهرستان اردستان در استان اصفهان متولد شد. پدرش سید اسماعیل طباطبایی، امور شرعی مردم آن روستا را به عهده داشت. سید حسن بعد از تحصیلات مقدماتی و به منظور ادامه تحصیل علوم دینی، در سال ۱۲۹۸ قمری نزد جدش سید عبدالباقی، به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل شد. وی مقدمات ادبیات عرب، منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت و با ملا محمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل کرد. از میرزا جهانگیرخان قشقایی، عرفان و فلسفه آموخت و در درس سید محمدباقر درچهای و شیخ مرتضی ریزی شرکت کرد و به درجه اجتهاد رسید.
در سال ۱۲۷۲ شمسی وارد نجف شد و با شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی همحجره گردید. در درس سید محمد فشارکی و شریعت اصفهانی شرکت نمود و درسهای خود را با سید ابوالحسن اصفهانی و سید علی کازرونی مباحثه میکرد. مدرس، در هنگام اقامت در نجف، روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته را کار کرده و درآمد آن را در پنج روز دیگر مصرف میکرد. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای نجف، به اصفهان بازگشت.
مدرس پس از بازگشت به اصفهان، صبحها در مدرسه جده کوچک، فقه و اصول، عصرها در مدرسه جده بزرگ، منطق و شرح منظومه و در روزهای پنجشنبه، نهج البلاغه را تدریس میکرد. وی با ورود به تهران، درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار آغاز کرد. وی در سال ۱۳۰۴ شمسی، تولیت این مدرسه را به عهده گرفت و برای اولین بار، طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد. وی به منظور حُسن اداره این مدرسه، نظامنامهای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و سعی در احیا و آبادانی روستاها و مغازههای موقوفه مدرسه کرد.
در زمان مشروطه، مدرس به حمایت از جنبش مشروطیت برخاست و در کنار حاج آقا نورالله اصفهانی، برای تدارک و تقویت مشروطه خواهان کوشید. با اوجگیری جنبش مشروطه خواهی و دوران استبداد صغیر، مدرس به همراه حاج آقا نورالله، انجمنی با عنوان انجمن ملی تشکیل داد و خود به نایبرئیسی این انجمن انتخاب شد. وی با مشروطه خواهان بختیاری، مخفیانه در تماس بود و همکاری داشت. پس از فتح تهران و پیروزی مشروطه خواهان، مقدمات تأسیس دوره دوم مجلس شورای ملی فراهم و انتخابات به صورت عمومی برگزار و مجلس تشکیل شد. بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه، باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر مصوبات مجلس به منظور عدم مغایرت آنها با احکام شرع نظارت داشته باشند. به این منظور، مراجع نجف، بیست نفر از مجتهدان از جمله مدرس را به مجلس شورای ملی معرفی کردند و مدرس هم بر اساس قرعه انتخاب شد.
با تصویب مجلس دوم، کارشناسی به نام مورگان شوستر، به مدت سه سال به عنوان خزانهدار کل کشور استخدام و مشغول رسیدگی به امور مالی ایران شد، ولی از آنجا که ادامه فعالیت وی، منافع و امتیازها و در نتیجه نفوذ سیاسی روس و انگلیس را نقض میکرد دولت روسیه با همدستی دولت انگلیس، اولتیماتومی (اخطار کتبی) مبنی بر عزل مورگان شوستر صادر کرد و در پی آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد. مدرس، نُطق تندی در مجلس انجام داد و همین امر در رأی مخالف مجلس برضد اولتیماتوم موثر بود.
وی در سومین دوره مجلس شورای ملی، افزون بر وظیفه نظارتی، نمایندگی مردم تهران را نیز بر عهده داشت. با شروع جنگ جهانی اول، ایران رسماً خود را به عنوان دولت بیطرف اعلام کرد، ولی نیروهای متفقین، با نقض بیطرفی ایران، وارد خاک کشور شدند با پیشنهاد مدرس و موافقت مجلس، قرار شد گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با قوای متجاوز به قم مهاجرت کنند و یک دولت سایه در کنار دولت اصلی تشکیل دهند. بدین منظور، بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس به همراه گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی، تهران را به قصد قم ترک کردند. مهاجران در قم، کمیتهای با عنوان «کمیته دفاع ملی» تشکیل دادند. اما قشون روس روانه قم شد و در پی شکست مهاجران، گروهی به همراه سلیمان میرزا و مدرس از راه کاشان به اصفهان و از راه کوههای بختیاری خود را به غرب ایران رساندند. در شعبان ۱۳۳۶ قمری، با پایان یافتن جنگ اول جهانی، مدرس به همراه دیگر مهاجران پس از دو سال به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار به تدریس مشغول شد.
در ۷ آبان ۱۳۰۵ شمسی، هنگامی که مدرس برای تدریس به سوی مدرسه سپهسالار رهسپار رفت، در خم کوچهای از پشت سر و جلو و نیز پشتبام او را هدف گلوله قرار دادند، اما مدرس با ترفندی جان سالم بدر برد. شامگاه ۱۶ مهر ۱۳۰۷ شمسی، سرتیپ درگاهی، رئیس شهربانی تهران و همراهانش به منزل مدرس هجوم آوردند و وی را ابتدا به یکی از روستاهای اطراف مشهد و سپس به شهر دورافتاده خواف تبعید کردند. شهید مدرس در خواف، در قلعهای نظامی زندانی شد و تحت نظر شدید مأموران امنیتی قرار گرفت و ممنوعالملاقات شد. دوران تبعید او بیشتر از نُه سال طول کشید.
شیخ حسنعلی اصفهانی که خود از عرفای مشهور معاصر میباشد، طی خاطراتی گفته است: روزی در نجف طلبهای به اتاق ما آمد و من و مدرس هم حجره بودیم. آن طلبه دچار سردرد شدیدی شده بود و مدت یک هفته تبش قطع نشده بود. مدرس بر پیشانی او دست گذاشت و آیه نور را تلاوت نمود. با پایان یافتن قرائت آن آیه، سردرد این طلبه تمام و تبش قطع شد. مدرس اهل تهجد و نماز شب بود. تمام ایامی که با او بودم نماز شبش ترک نشد. شنیدم که یکی از اهالی خواف در زندان دچار تب شدیدی شده و به خدمت آقا رفته بود. مدرس هم پیراهن خود را به تن او پوشانید و آن فرد مریض شفا یافت. نقل است: یک روز، دو نفر آیت الله مدرس را مسخره کردند و آیت الله مدرس آنان را نفرین کرد و گفت: امیدوارم به درد دل مبتلا شوید. وقتی آن دو نفر به خانه رفتند، دچار درد دل شدیدی شده و برای حلالیت، خدمت آیت الله مدرس آمدند. مدرس آن دو را حلال کرد و برای آنها دعا نمود و آن دو نیز شفا یافتند.
آیت الله مدرس یک روز قبل از شهادتش، به پاسبان زندانش میگوید: تو را از اینجا عوض میکنند و هنگامی که مجددا به اینجا بازگردی، مرا زنده نخواهی یافت. هر دوی این پیشبینیها نیز محقق شد. در یکی از روزهایی که مدرس در تبعیدگاه خواف به سر می برد، فرستادهای به قلعه آمد تا از سوی رضاخان وضع آقا را بررسی کند. مدرس به وی گفت: به رضاخان بگو اینجا جای خوبی است و به من هم خوش میگذرد. تو را هم روزی انگلیسیها کنار گذاشته و به جایی پرتاب میکنند. من میدانم که در وطنم به قتل میرسم و تو در غربت و سرزمین بیگانه خواهی مرد. در نقل دیگر آمده که رضاخان به مدرس پیام داد: طوری تو را میکشم که بدنت را در میان کفار دفن کنند. مدرس در پاسخ آن ملعون گفت: مرقد من هر جا که باشد زیارتگاه مردم میشود اما تو در جایی میمیری که در آن نه آب هست و نه آبادی.
از منظر فرهیختگان
سید رضا بهاءالدینی میگوید: مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و اینگونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است، زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمییابد.
علامه طهرانی میگوید: اگر کسی فقط برای زیارت این مرد بزرگ در کاشمر، از منزلش مسافرت کند، شایسته است.
امام خمینی در حدود چهل بار از او به نیکی یاد کردند و به تجلیل و تکریم از این روحانی والامقام، خطاب به مردم فرمودند: سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید. البته مثل مدرس که به این زودیها پیدا نمیشود، شاید آحادی مثل مدرس باشند.
آیت الله مرعشی نجفی میگوید: ایشان از اجله علمای عصر و از رجال نامی ادوار اخیر بوده است.
آیت الله سید مرتضی پسندیده (برادر امام خمینی) میگوید: آیت الله مدرس، مافوق همه بود و از هر جهت امتیاز داشت. وی قابل قیاس با دیگران نبود.
اساتید
- عبدالعلی هرندی
- میرزا جهانگیرخان قشقایی
- سید محمدباقر درچهای
- سید محمد فشارکی
- آیت الله شریعت اصفهانی
شاگردان
- محمد شریعت سنگلجی
- محمدهادی تهرانی
- میرزا ابوالحسن شعرانی
- میرزا علی آقا شیرازی
- مهدی الهی قمشهای
- بدیع الزمان فروزانفر
- سید مرتضی پسندیده
- جلال الدین همایی
عروج ملکوتی
سرانجام در ۱۰ آذر سال ۱۳۱۶ شمسی سه مأمور نزد مدرس آمدند و چای سمی را به اجبار به او خوراندند. ماموران که دیدند خبری از اثر سم نیست، عمامه سید را در هنگام نماز، از سرش برداشتند، بر گردنش انداختند و او را خفه کردند. وی در شهر کاشمر به خاک سپرده شد.




دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.