نوشته‌ها

زندگینامه سید احمد خوانساری

 

به نام آفریننده عشق

 

سید احمد خوانساری در محرم ۱۳۰۹ در خوانسار به دنیا آمد. نسب خوانساری با سی واسطه به امام کاظم(ع) می‌رسد. پدرش میرزایوسف و جدش میرزابابا، عالم دین بودند. در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمدحسن که وی نیز عالم دین بود سرپرستی او را بر عهده گرفت.

 

ویژگی ها

وی از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم قمری بود و از معدود مراجعی بود که در دوران مرجعیت خود در حوزه‌های علمیه معروف نبود و قبل از مرجعیت ساکن تهران شده بود. مرجعیت او بعد از درگذشت آیت الله بروجردی آغاز شد. خوانساری به پارسایی و ساده‌زیستی معروف بود. سیره سیاسی وی، دارای فراز و نشیبی بود که به تدریج از مخالفت آشکار با سیاست‌های رژیم شاه و اعلام صریح مواضع خود، به نوعی احتیاط و میانه‌روی سوق یافت.

خوانساری مقدمات علوم دین و دروس میانی را در خوانسار، نزد برادرش و سید علی اکبر بیدهندی (همسر خواهرش) فرا گرفت. در ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل به اصفهان و سپس به نجف، دزفول، سلطان آباد (اراک) و قم رفت و در دروس خارج فقه و اصول و همچنین علم رجال، حکمت و دیگر دروس حوزوی بزرگان آن عصر، شرکت کرد. خوانساری در دوره مرجعیت آیت الله حاج آقا حسین بروجردی از معتمدان او و نیز از مدرسان طراز اول حوزه علمیه قم شمرده می‌شد. وی تا ۱۳۷۰ق در قم به تدریس کلام، فلسفه، فقه و اصول پرداخت.

در سال ۱۳۶۹ هجری قمری که سید یحیی سجادی امام جماعت مسجد سید عزیز‌الله واقع در بازار تهران درگذشت، تاجران و بازاریان از آیت الله بروجردی خواستند که شخص باکفایتی را به عنوان امام جماعت مسجد معرفی کند. بدین ترتیب در ۱۳۷۰ق خوانساری به توصیه بروجردی و به اصرار فراوان مردم به تهران رفت. او از همین سال تا پایان عمر در این مسجد به اقامه نماز، تدریس فقه و اداره امور دینی پرداخت.

او در مدت اقامت در تهران، این مسجد را به محلی برای اقدامات سیاسی و اجتماعی تبدیل نمود. اولین اقدام مهم سیاسی ایشان، صدور اعلامیه مشترکی همراه با سید محمد بهبهانی علیه لایحه انجمن‌های ایالتی – ولایتی بود. پس از آن، به دنبال عدم توجه حکومت پهلوی به اعتراض علما نسبت به این لایحه، چند نفر از علمای تهران، تصمیم گرفتند در این مسجد تحصن کنند و مردم را نیز به این تحصن و تجمع اعتراضی دعوت کردند.

خوانساری تا زمان درگذشت بروجردی در ۱۳۴۰ش/۱۳۸۰ق به تدریس و اداره امور دینی مردم تهران می‌پرداخت و پس از درگذشت ایشان، هر چند برخی از علمای طراز اول از وی خواستند به نجف یا قم برود و مرجعیت عامه شیعیان را بپذیرد، وی تهران را ترک نکرد. اما مرجعیت را پذیرفت و برخی از شیعیان پاکستان، عراق و ایران وی را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیدند.

آیت الله خوانساری معتقد است که اثبات حرمت بازی با آلات قمار بدون برد و باخت مشکل است. از گفته‌های ایشان در کتاب جامع المدارک می‌توان برداشت کرد که طبق نظر ایشان، بازی با آلات قمار حتی اگر عنوان قمار بودن هم بر آن صدق کند بدون برد و باخت جایز است. وی از معدود علمایی است که در شطرنج نظری متفاوت دارد، وی در کتاب جامع المدارک گفته است: هرگاه شطرنج به عنوان یکی از آلات قمار شناخته نشود، بازی با آن حلال است. امام خمینی نیز حکم به حلیت شطرنج با این شرط داد و در مقابل اعتراض یکی از شاگردان خود، به سابقه این حکم توسط مرحوم خوانساری اشاره کرد.

وی در باب ولایت فقیه نیز قائل است که هیچ مرحله از ولایت برای فقیه نمی‌باشد و حتی حق تصرف در خمس را ندارد تا چه رسد به اجرای حدود و قصاص و قضاوت و دیگر امور اجتماعی.

خوانساری از ابتدا در شمار مخالفان تند و صریح حکومت و به ویژه شخص محمدرضا شاه نبود. او که از ناکامی علمای نجف در جریان مشروطه خاطرات ناخوشایندی داشت منش مداراگرایانه حائری یزدی و بروجردی با حکومت را باور داشت، هرچند به نزدیکی با حکومت روی خوش نشان نمی‌داد.

مناسبات خوانساری با حکومت پهلوی با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بود و گاه این مناسبات به تیرگی می‌گرایید. چنان که در قضایایی مانند قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و جشن‌های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی در ۱۳۵۰ش، موضع وی با صدور اعلامیه و اظهار مخالفت صریح به جبهه مخالفان جدی رژیم نزدیک شد. او همچنین در مقاطع مختلف تذکراتی به حکومت وقت می‌داد و خواست‌هایی را مطرح می‌کرد مانند برحذر داشتن رژیم از بی‌حرمتی به عالمان دینی در رادیو، جلوگیری از پخش بعضی برنامه‌های نامناسب از تلویزیون، ساماندهی معافیت طلاب علوم دینی از خدمت سربازی، پیگیری برای آزادی علما و زندانیان دیگر و رفع ممنوعیت از سخنرانی وعاظ ممنوع المنبر.

برخی گفته‌اند که علت اینکه آیت الله خوانساری در مباحث سیاسی ورود نیافت، ماجرای اهانت وی در بازار تهران در مسئله اصلاحات ارضی بود.

خوانساری علاوه بر رسیدگی به حوزه‌های علمیه قم، تهران، نجف و دیگر شهرها به احداث و تعمیر بسیاری از مساجد و بناهای عمومی کمک می‌کرد. هنگام وقوع زلزله خراسان در ۱۳۴۷ش کمک‌هایی به زلزله‌زدگان اختصاص داد و در ماجرای اخراج ایرانیان از عراق در ۱۳۴۸ش، به همت او مجلسی بزرگ در اعتراض به این رفتار حاکمان عراق تشکیل گردید. خوانساری دارای چهار فرزند ذکور به نام‌های جعفر، مهدی، علی و فضل الله بود که دو نفر اخیر در زمان حیات او از دنیا رفتند.

بسیاری از عالمان معاصر احتیاط بسیار و ورع خوانساری را ستوده و وی را در تهذیب نفس و فضائل اخلاقی چون ادب، تواضع و ساده زیستی دارای مرتبه‌ای بلند دانسته‌اند. جایگاه علمی رفیع او نیز برای همگان مشهود بود چنان که بسیاری از بزرگان حوزه قم، نجف و کربلا پس از درگذشت آیت الله بروجردی وی را اعلم و دارای دقت نظر در مسائل فقهی می‌دانستند. ویژگی مهم فقه خوانساری استقلال در رأی است که در بسیاری موارد به مخالفت او با دیدگاه مشهور انجامیده است.

درباره یکی از کرامات آیت‌الله سیداحمد خوانساری نقل شده است: وی بیماری زخم معده داشت که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی وی سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بود و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود، پیش از آنکه عمل جراحی آغاز شود، وی اجازه بی‌هوش کردن را به پزشک نداد چون به نظر ایشان در وضعیت بی‌هوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال می‌شد. از این رو به پزشکان معالج گفت: هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شوید، من توجه‌ام به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمی‌آید -وی آن چنان به قرآن توجه پیدا می‌کرد که احساس درد نمی‌کردند- همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحی، قرائت سوره مبارکه انعام نیز به پایان رسید!

یکی از بازرگانان مورد اعتماد تهران می گفت: روزی خدمت ایشان بودم و هیچکس دیگر نبود.«آقا ناگاه فرمود: فردی جلوی در است و خواسته ای دارد.» «عرض کردم آقا کسی زنگ نمی زند.» گفت: «چرا کسی هست، این پاکت را به او بدهید تا برود.» پاکت را گرفتم و جلوی در آمدم، شخص محترمی را دیدم که قدم می زند.گفتم: شما زنگ زدید؟ گفت: خیر! پرسیدم: کاری دارید؟ گفت: همسرم بیمار است و برای بستری شدن هشت هزار تومان کسری دارم. پاکت را به او دادم. همان جا باز کرد و پول ها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود!

یکی از علمای تهران که در آخرین روزهای حیات پر برکت آیت الله خوانساری برای عیادت خدمت رسیده بود، از ایشان نقل می کند: شخص ناشناسی نزد من آمد و گفت: من عزرائیل هستم. پرسیدم برای قبض روح آمده ای؟ گفت: نه برای عیادت آمده ام، اگر مشکلی داری بگو. گفتم: قسمتی از پایم درد می کند. او به پایم دست کشید و برطرف شد. موقع خداحافظی در حالیکه رو به من و پشت به درب برمیگشت به من گفت: ده روز دیگر برای قبض روح می آیم. و ده روز بعد آن عالم جلیل به لقاءالله پیوست.

این عالم بزرگوار همواره در مواجهه با دیگران صبور بود و اگر کسی به ایشان آزاری می‌رساند، ایشان تحمل می‌کرد. از آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی(رحمه‌الله) نقل‌شده است که: «شخصی به منزل آیت‌الله‌العظمی سید احمد خوانساری (رحمه‌الله) رفته و به ایشان جسارت کرد و لحظاتی به فحش و ناسزا ادامه داد، تا این‌که موقع اذان و نماز رسید، آیت‌الله خوانساری فرمودند: «ببخشید آقا، وقت نماز است اجازه می‌فرمایید به نماز بروم، آن شخص با دیدن این‌ همه صبر و گذشت و اخلاق اسلامی پشیمان شد و از ایشان عذرخواهی کرد»

پیام تسلیت امام خمینی به مناسبت رحلت سید احمد خوانساری:

بسم اللّه الرحمن الرحیم انا للّه وانا الیه راجعون خبر رحلت مرحوم مغفور آیة الله خوانساری رحمه اللّه علیه موجب تأسف و تأثر گردید این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزه‌های علمیه و مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس، و تربیت و علم و عمل به پایان رساند، حق بزرگی بر حوزه‌ها دارد، چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش، پیوسته در نفوس مستعده، مؤثر و موجب تربیت بود. از خداوند تعالی برای ایشان رحمت و مغفرت و برای علمای اعلام وحوزه‌های علمیه صبر و اجر خواستارم والسلام علی عباد اللّه الصالحین. روح‌الله الموسوی الخمینی.

 

اساتید

  • محمد صادق مدرس اصفهانی
  • عبدالکریم گزی
  • محمدعلی تویسرکانی
  • آخوند خراسانی
  • سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
  • ملأ فتح الله شریعت اصفهانی
  • میرزا محمد حسین نائینی
  • آقا ضیاء عراقی
  • شیخ عبدالکریم حائری یزدی

 

شاگردان

  • سید رضا صدر
  • محمدتقی ستوده
  • محمدباقر موحد ابطحی
  • محمدعلی موحد ابطحی
  • احمد روضاتی
  • جلال طاهر شمس
  • سید عزالدین زنجانی
  • محمدباقر سلطانی
  • سید موسی صدر

 

آثار

  • جامع المدارک فی شرح مختصر النافع
  • العقائد الحقة
  • حاشیه بر العروة الوثقی

 

عروج ملکوتی

خوانساری در ۱۳۶۳ش (۱۴۰۵) در تهران درگذشت به مناسبت وفات او امام خمینی پیام تسلیتی صادر کرد و بازار تهران و حوزه‌های علمیه تعطیل و از سوی دولت یک هفته عزای عمومی اعلام شد. پیکر وی را پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه به خاک سپردند.