زندگینامه ابراهیم شریفی سیستانی
به نام آفریننده عشق
میرزا ابراهیم شریفی سیستانی در سال ۱۳۲۰ ق در زابل (مرکز سیستان فعلی) به دنیا آمد که دومین پسر روحانی بزرگ، حاج ملا محمدعلی آقا جانی است. وی هم عالمی سرشناس بود، هم ثروتمند و متنفّذ و هم از خاندانی عالمپرور.
ویژگی ها
میرزا ابراهیم از همان دوران کودکی به آموختن قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت و در زمره طلاب علوم دینی بسیاری از حوزههای علمیه را دید و از محضر اساتید آنها بهرهمند شد؛ از جمله حوزههای علمیه شهرهای زابل، مشهد، قم، تهران، اصفهان و نجف اشرف.
در آغاز، پدرش او را برای خدمت به برادرش، به مشهد فرستاد و مایل نبود او طلبه شود؛ ولی میرزا ابراهیم، شبانه، از امام رضا علیه السلام برات آقایی و آزادگی خود را گرفت. ایشان در این باره چنین گفته است: پدرم به بهانه اینکه کارهای میرزا اسماعیل، برادر بزرگم را انجام دهم و هم حجره و همدم او در مدرسه خیراتخان باشم، مرا با کاروانی که از زابل عازم مشهد بودند، به آنجا فرستاد.
من بدون اطلاع برادرم، مخفیانه دروس حوزوی را میخواندم. چون متوجه شد که من هم به تحصیل اشتغال دارم، اظهار داشت: پدر گفته تو باید کارهای مرا انجام دهی! جریان درس خواندنم را طی نامهای به پدر نوشت که “ابراهیم در مشهد درس میخواند.” پدرم در جواب به برادرم پیغام داد: هر گاه قافله یا کاروانی به سیستان آمد، ابراهیم را برگردانید. با شنیدن پیغام پدر، بسیار ناراحت شدم.
به حرم امام رضا علیه السلام رفتم و در قسمت بالای سر آن حضرت، دو رکعت نماز خواندم و پس از آن، بسیار گریستم. ناگهان ندایی شنیدم که سه مرتبه مرا مورد خطاب قرار داد و گفت: شریفی! نمیگذاریم بروی. بعد از چند روز، نامهای از سوی پدر آمد که ابراهیم هم در مشهد درس بخواند و به سیستان نیاید.
در مشهد، آنقدر به تحصیل علوم اسلامی شوق و علاقه داشتم که با خادم مدرسه هماهنگ کردم تا صبحها قبل از طلوع فجر و اذان، به حرم مشرف شوم. بین الطلوعین، درس و مباحثه داشتم و بعد از آن، در تمام روز، به خاطر توفیقاتی که از صاحب حرم نصیبم شد، به تحصیل مشغول بودم.
وی هیچگاه از تزکیه غافل نشد و در پناه امام علی علیه السلام نیز برای خودسازی و سیر و سلوک، به جرگه شاگردان آیت الله آقا سید علی قاضی طباطبایی پیوست. خدای متعال نیز دوستانی به او داد که نصیب هر کسی نمیشود، دوستانی چون آیات عظام: شیخ محمدتقی بهجت، حاج شیخ عباس قوچانی، سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، علامه سید محمدحسین طباطبایی و برادرش سید محمد حسن طباطبایی، سید محمد هادی میلانی، شیخ محمد تقی آملی، شیخ علیمحمد بروجردی، سید عبد الاعلی سبزواری، سید حسن مسقطی و شیخ حسنعلی نجابت شیرازی.
آیت الله قاضی طباطبائی در نجف اشرف او را به دامادی خود مفتخر کرد. وی در نامهای به ایشان مینویسد: «محضر دوست صمیمی و برادر گرامی، شیخ ابراهیم که خداوند هدایت و مقام تسلیم را روزی او گرداند… .» که این نامه نشان از علاقه مرحوم آیت الله قاضی به آقای شریفی دارد.
آیت الله شریفی در خاطرات خود زمانی که در حوزه نجف اشرف مشغول به تحصیل بوده، چنین میگوید: «آن سالها که در نجف اشرف بودم، یک وقتی متوجه شدم که هر چه را میخوانم، چیزی دستگیرم نمیشود. به حرم حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و از خدا خواستم که از این آستان به من مرحمتی بشود. طولی نکشید که کسی دستی بر سینهام کشید و از آن پس چیزهایی گیرم آمد.»
شیخ ابراهیم، پس از سالها تحصیل و تهذیب و حضور در حریم حرم علوی علیه السلام، به دستور پدر، زابل را فضای فعالیتهای تبلیغی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود ساخت. وی امامت مسجد، تبلیغ و تربیت مبلّغ را آغاز کرد تا به تربیت دهها طلبه و… انجامید و عمری خدمت خالصانه کرد. در اینجا به بخشی از فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی و سیاسی او اشاره میشود:
1. فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی
از فعالیتهایی که آقای شریفی در بدو ورود به زابل تا پایان عمر بدان اشتغال داشت، تبلیغ و ارشاد مردم منطقه زابل بود. او سخنوری توانا بود و بیانی شیوا و تأثیرگذار داشت. مطالب علمی و عرفانی و احکام شرعی را با زبانی ساده بیان میکرد. همه اقشار و طبقات، از هر سن و سال و با هر سطحی از معلومات، از سخنرانیهای او بهره میبردند.
استقبال و دعوت از او برای سخنرانی در شهرها و روستاها بسیار بود و هیچگاه دعوت به وعظ و ارشاد را به خاطر جمعیت کم روستا یا محل، رد نمیکرد و دیگر سخنوران و مبلغان را به سفرهای تبلیغی تشویق میکرد. سخنان جذاب و منطقی وی موجب گرایش پیروان دیگر فرقههای اسلامی و غیراسلامی به مذهب تشیع گردید. با تلاش آقای شریفی و فرهنگیان متعهد شهر در سال ۱۳۳۰، دوره کامل آموزشی مقطع متوسطه و دانشسرای کشاورزی در شهر زابل راهاندازی شد.
اقدام به احداث یک باب حمام عمومی، آسیاب و مغازه نانوایی برای رفاه اهالی در جنب مسجد جامع و مدرسه علمیه، نمونهای از خدمات اجتماعی اوست. در سال ۱۳۲۷ ش که قحطی شدیدی در منطقه پیش آمد و بسیاری از اهالی را در فشار آذوقه قرار داد و به عنوان خاطرهای تلخ در ذهن و یاد معمرین منطقه باقی است، غلات و مواد خوراکی ذخیره منزل خود را بین نیازمندان تقسیم کرد.
2. فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
از جمله فعالیتهای سیاسی آقای شریفی مخالفت با قوانین خلاف شرع بود که توسط عوامل رژیم به اجرا در میآمد. او در همان سال نخست ورودش به زابل با خاندان عَلَم که از مالکان عمده زمینهای سیستان و از عوامل دربار بودند و خود را حاکم بر آن منطقه میدانستند به شدت مخالف بود. آنان او را که روحیه انقلابی و ضد استعماری داشت، تطمیع، تهدید و ارعاب میکردند تا دست از مخالفتها بردارد. این عالم مجاهد و شجاع، تسلیم و تطمیع نمیشد و از آنان نمیهراسید. او در راه دفاع از مردم مستضعف سیستان در مقابل عوامل رژیم ایستاد و اعلام کرد: «ما سیستانیها باید بر سرنوشتمان حاکم و بر اموالمان تسلط داشته باشیم.»
تواضع ميرزا ابراهيم زبانزد عام و خاص بود. او به كوچک و بزرگ سلام ميكرد و احترام ميگذاشت. وقتي با فرزندان خود يا همسالان آنها روبهرو ميشد، تكيه كلامش «جان» بود. او نوجوانان و جوانان را به كارها و آداب خوب و پسنديده تشويق و ترغيب ميكرد و به آنان كه براي نماز در مسجد حاضر ميشدند، سكه يک ريالی يا تنقلات ميداد.
گاهي حتي با افراد عقبافتاده و سادهلوح همكلام ميشد و لحظاتی در كنارشان مينشست و از آنان دلجويی ميكرد. اين عالم ربانی زندگی زاهدانهای داشت و روزها روزه بود و شبها را به تهجد و راز و نياز با خدا و گريه و زاری ميگذراند. با قرآن، دعا و زيارتنامه ائمه معصومين انس داشت و بيشتر اعمال وارده در روزها و شبها و مناسبت ها را انجام ميداد. او هنگام تحصيل در حوزه علميه مشهد، هر شب بعد از نماز مغرب و عشا، يكی دو ساعت و شبهای جمعه تا صبح در حرم رضوی(ع) به عبادت و قرائت قرآن و دعا مشغول بود.
فرزند آیت الله بهجت می گوید: میرزا ابراهیم شریفی علمای بزرگی را درک کرد. بیشتر ایشان را به این می شناسند که در 1330 در انتخابات کاندیدا شد و رای آورد ولی فرد دیگر را به نمایندگی فرستادند. به همین خاطر مردم سیستان قیام کردند و حکومت به سیستان لشگری فرستاد و ایشان را دستگیر و با شکنجه تا کرمان می برند. او را از کرمان تا تهران می آورند وی در تهران زندانی می شود و در نهایت با وساطت آیت الله کاشانی و مصدق نجات می یابد. این بُعد ظاهری قضیه است.
حجت الاسلام بهجت در مورد مقامات آیت الله شریفی سیستانی اظهار داشت: در جلسه ای که مقام معظم رهبری حضور داشتند، آیت الله بهجت فرمود: آقای قاضی چند بار تکرار کرد که بعد از من آقا میرزا ابراهیم شریفی عهده دار این امر است. این سخن آقای قاضی موجب اعتراض شد که افرادی اقدم از آیت الله شریفی داریم. آقای قاضی حرفی نزد و اعتراضات بالا گرفت. در نهایت آقای قاضی فرمود: «انی اعلم ما لا تعلمون». مقام معظم رهبری فرمودند آقای شریفی همسایه ما بود ولی چیزی اظهار نمی کرد! آقای بهجت فرمودند: بله از ایشان چیزها می دانم.
وی افزود: آیت الله بهجت تعریف می کرد که آقای قاضی روزهای چهارشنبه نمی آمد و کسی هم نمی دانست که ایشان کجا رفته است؛ اما آیت الله شریفی می گفت: الان آقای قاضی فلان جاست؛ الان فلان کار را انجام می دهد. یک بار دیگر آیت الله بهجت فرمود: ایشان در اتاق من بود دو کشف مهم به ایشان دست داد یکی از آنها بسیار مهم بود که از اسرار عالَم بود و گفتنی نبود. آقا میرزا ابراهیم شریفی با این عظمت بود در عمل هم اینگونه پیش رفت که از همه شاگردان آیت الله قاضی طباطبائی گوی سبقت برده بود.
فرزند آیت الله بهجت(ره) در مورد گمنامی آیت الله شریفی سیستانی گفت: او گمنام بود و همه این مقامات را کنار گذاشت، جایی رفته بود که کسی از ایشان خبر نداشت. به مرحله ای رسیده بود که بعد از حضرت بقیة الله نفر اول خلقت شده بود و صاحب سرّ بود و کسی از اسرار او خبر نداشت.
اساتید
- سید علی قاضی
- سید ابوالحسن اصفهانی
- میرزا محمد حسین نائینی
- آقا ضیاء الدین عراقی
- ادیب نیشابوری
- عبدالحسین محقق قوچانی
- میرزا محمد آقازاده خراسانی
عروج ملکوتی
سرانجام اين عارف سالک پس از ربع قرن انجام خدمات دينی و فرهنگی در شهر زابل، در سال 1348 هنگام اقامه نماز صبح در مسجد حسينآباد دچار عارضه قلبی شد، به طوری كه نتوانست نماز صبح را به اتمام برساند. نمازگزاران نمازشان را فرادا خواندند و ايشان را به منزل بردند که آنجا در حضور همسر و فرزندان ديده از جهان فرو بست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.